وبلاگ حرفه و فن
حرفه و فن
بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشد ولی برای التیام بخشیدنِ آن، به سالها وقت نیاز است.
بیاموزید که هرگز نمی توانید کسی را مجبور به دوست داشتنِ خود کنید، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آیینهای از کردار و اخلاق خود شما است. بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف و نقصان های شما آشنایند ولیکن شما را همان گونه که هستید دوست دارند. بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی دهد. بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست. بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی مهریای که نسبت به شما روا میدارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل پسندیده را با ممارست بیشتر در خود تقویت نمایید. بیاموزید که دو نفر می توانند به یک چیز یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو از آن، هیچ گاه یکسان نخواهد بود. بیاموزید در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، آنگاه که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید راضی و خشنود شوید. بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد، بلکه آن است که خواسته های کمتری دارد... ای بنده من به خاطر داشته باش که مردم گفته های تو را فراموش می کنند، مردم کرده های تو را نیز از یاد خواهند برد، ولی هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند برد.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید ناخوانده درس مقصود، از کارگاه هستی برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی
جوان ها همه چیز را سفید و یا سیاه می بینند. آنها یا همه چیز را با هم می خواهند ویا هیچ چیز نمی خواهند و این نوع تفکر آنها را به شدت شکننده و آسیب پذیر می کند.
جدل، گفت وگو و تمرکز بر روی برخی مسائل اجتماعی و فلسفی که بزرگسالان براحتی از کنار آنها می گذرند، از دیگر خصایص جوانان است. جوان ها همواره خود را در یک مجلس خیالی تصور می کنند که دراین مجلس همه به او توجه می کنند و همین امر باعث حساسیت زیاد آنها بر روی تیپ و آرایشی که دارند می شود و خانواده ها باید این موضوع را درک کنند. جوان ها پس از طی دوران نوجوانی و مسائل بلوغ مربوط به آن دوره به دنبال یک هویت برای خود می گردند. جوان پس از این دوره از خود می پرسد من کی هستم و چه هدفی دارم؟ در واقع او به دنبال یک معیار فکری و تعهد درونی و سرسپردگی به هدفی خاص است تا ادامه زندگی اش را با آنها سر و سامان بدهد. نقش اطرافیان از جمله خانواده در تشکیل هویت جوان از هویت های کسب شده، ضبط شده و به تعویق افتاده و آشفته به عنوان انواع هویت بسیار موثر است. درهویت کسب شده جوان پس از طی مسائل، سختی ها و حل کردن مشکلات به یک استقلال فکری و شخصیت پذیرفته شده در جامعه می رسد. جوانی که هویت ضبط شده دارد جوانی است که بیشتر اطرافیان برای او تصمیم گرفته اند و او عقاید را از اطرافیان خود بدست آورده و همین امر باعث می شود که در آینده اگر مشکلی برای شخص پیش بیاید به تنهایی قادر به حل کردن آن نیست. هویت تعویق افتاده مربوط به کسانی است که بحران را طی کرده اما هیچ فکر و ایده ای کسب نکرده و از هنجارهای اجتماعی نظیر اشتغال و ازدواج عقب افتاده اند و هویت آشفته هم مختص به افرادی در جامعه است که هنوز بحران ها را طی نکرده اند و همان تفکرات و ویژگی های دوران نوجوانی را با خود به همراه دارند. بزرگسالان برای ارتباط با جوانان باید دنیا را از دریچه چشم آنها نگاه کنند. آرمان ها و عقاید جوانان با بزرگسالان تفاوت دارد و این وظیفه افراد بزرگسال است که با جوان ها با زبان جوانی حرف بزنند. جوان ها دغدغه های زیادی دارند و نباید با آنها زیاد جر و بحث کرد بلکه باید به این قشر حساس جامعه اجازه نظردادن، حرف زدن و تصمیم گرفتن بدهیم. باید نظرها و دیدگاههای خوب و مفید جوانان را بپذیریم و به یک شخص جوان اجازه حرف زدن بدهیم، حتی اگر حرفهایش درست نباشد خود او در زمان مطرح کردن عقایدش به این نتیجه می رسد و همین مسئله باعث خواهدشد که نظر خود را تغییر دهد. جوان ها بسیاری از عادات و آرمان های خود را از محیط همسالان می گیرند. گاهی آرمان ها و خواست هایی به جوان القا می شود که خانواده توانایی برآورده کردن همه آنها را ندارند و این وضعیت خانواده ها را دچار مشکل می کند. برای تربیت یک جوان موفق باید تربیت درست را از کودکی آغاز کرد. در علم روانشناسی از انسانیت، اخلاق، فرهنگ و دین به عنوان ترمزهای درونی یاد می شود و اگر این چهار مورد از کودکی به خوبی در فرد نهادینه شده باشد دیگر او دچار انحراف نمی شود. والدین نمی توانند همیشه ناظر بر اعمال فرزندان خود باشند بلکه یک پاسبان درونی آنهاست که در صورت تثبیت شدن به خوبی افراد اجتماع را از رفتن به سوی انواع انحرافات دور می کند. برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی آن روز بعد از ظهر، اديسون غرق در تفكر ناپديد شد. پدر كه نگران شده بود، همه جا را به دنبال او گشت؛ آبگذر نزديك خانه، كه يك بار نزديك بود اديسون در آن غرق شود؛ آسياب بزرگ شهر كه ماشين هاي بخار پرسروصداي آن هميشه توجه اديسون را جلب مي كرد؛ پيرامون ساختمان الوارسازي پدر و سرانجام پدر او را در حالي كه روي حصيرهاي انبار پهلوي خانه دراز كشيده بود، يافت. زير او، لا به لاي تودهاي از تخممرغهاي شكسته و زردههاي بيرون زده، تعداد زيادي تخممرغ سالم نيز ديده مي شد! اديسون پسر كنجكاوي بود كه در هر كاري سرك ميكشيد. او با ديدن چيزهاي تازه، به فكر فرو ميرفت و با پرسشهايش مردم را به ستوه ميآورد. سپس براى آزمودن پاسخهايي كه شنيده بود، آزماشهايي انجام ميداد. آن روز هم اديسون در حال آزمايش گفتههاي مادرش بود. او از مادر پرسيده بود كه چرا مرغ روي تخمهايش ميخوابد. مادر دليل آن را برايش توضيح داده بود. او پرسيده بود كه چرا مرغ ميخواهد تخمهايش را گرم كند. مادر باز هم پاسخ او را داده بود. اديسون تصميم گرفت در اينباره آزمايشي انجام دهد. نتيجه آزمايش او اين شد كه مرغها ميتوانند روي تخمها بخوابند و جوجه بياورند، اما آدم ها به دلايلي نمي توانند اين كار را انجام دهند. اما مدرسه از اين شاگرد كنجكاو استقبال نكرد. مدير مدرسه مانند همهي معلمان آن زمان، عقيده داشت كه دانش و دانستنيها را بايد با خشونت به شاگردان آموخت. اديسون زياد ميپرسيد و همين موضوع معلم را بيشتر خشمگين ميكرد. معلم پرسشهاي زياد او را نشانه كند ذهنياش ميدانست! اديسون بارها به خاطر پرسشهاي فراوانش تنبيه شد. سرانجام بدرفتاري معلم، باعث شد اديسون از مدرسه بگريزد و ديگر به آنجا باز نگردد. اديسون را پس از آن به مدرسه ديگري فرستادند، اما او اين مدرسه را نيز دوست نداشت و اغلب در كلاس درس حاضر نميشد. به ناچار مادرش تصميم گرفت خودش آموزش او را بر عهده بگيرد. در نه سالگي، مادر نخستين كتاب علمي را به او داد. نام آن، مكتب فلسفه طبيعي بود. آن كتاب آزمايشهاي سادهاي را شرح ميداد كه خواننده در خانه نيز ميتوانست آنها را انجام دهد. زندگي اديسون با خواندن آن كتاب دگرگون شد. او كتاب را با اشتياق از آغاز تا پايان خواند و همهي آزمايشها را انجام داد. سپس تصميم گرفت آزمايشگاهي براي خودش بسازد. او مقداري مواد شيميايي خريد و خرده ريزههايي از وسايلي مانند سيم، از اينجا و آنجا فراهم كرد و آزمايشگاهي در اتاق خوابش ترتيب داد. او در آزمايشي بايد موي دو گربه را به هم مالش ميداد تا الكتريسيته ساكن توليد شود. او دم گربه را به سيمي بست، اما... برچسب:, :: :: نويسنده : قاسمی نويسندگان |